من همیشه عجول بودم؛
ترشیها را قبل از اینکه وقتشان برسد میخوردم، لواشکها را قبل از اینکه خشک شوند و میوهها را قبل از اینکه برسند.
من همیشه عجول بودم؛ برای زیستن عجله داشتم، برای عاشق بودن، رسیدن، داشتن. من مسیرهای قدمزده را دویدهام، بارهای چند باره را یکباره برداشتهام و یکسال را هزار سال و یکبار را هزار بار زیستهام.
من همیشه عجول بودم و همیشه خودم را نفسنفس زنان به مقصد میرساندم، آنقدر که گاهی از شدت خستگی، حوصله و توانِ ذوق کردن برای چیزی که در ازای به دست آوردنش تا پای جان جنگیدهبودم را نداشتم!
من همیشه عجول بودم و حالا پرم از مقصدهای ارزشمندی که مسیر رسیدنشان را به یاد ندارم و چیزی که به یاد میآورم این است که خیلی خسته شدم و خیلی دویدم و خیلی جنگیدم تا رسیدم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
...